Larestanica Back Cover

Larestanica Back Cover
Larestanica Back Cover

Tuesday, August 30, 2011

آجهل شسه

واژهآجهل شسه
تلفظ (لارستانیکا)aajahl shassa
فارسی سخت عصبانی شدن، سخت خشمگین شدن
انگلیسی (لارستانیکا)To become angry, to get into an attitude for fight

آجو واج

واژهآجو واج
تلفظ (لارستانیکا)aajo vaaj
فارسی مدهوش، متحير، درشگفت‌ ، حيران‌ ، متعجب‌
انگلیسی (لارستانیکا)Astonished, overwhelmed, as by strong emotion

آجوشنده

واژهآجوشنده
تلفظ (لارستانیکا)aajooshenada
فارسی جوشیدن، به جوش آمدن؛ دوباره جوشیدن، دوباره به جوش آمدن
انگلیسی (لارستانیکا)To boil; To boil again

آجوش انده

واژهآجوش انده
تلفظ (لارستانیکا)aajoosh onda
فارسی به جوش آمدن، به درجه جوش رسیدن
انگلیسی (لارستانیکا)To start boiling, to come to boil

آجوز گرته

واژهآجوز گرته
تلفظ (لارستانیکا)aajooz gereta
فارسی دنبال چیزی گمشده گشتن، درخواست یا طلب پس گرفتن چیزی را که به عاریه یا وام داده شده بود
انگلیسی (لارستانیکا)To search for something that has been lost; to request or ask for return of something that has been borrowed

آجز بده

واژهآجز بده
تلفظ (لارستانیکا)aajez boda
فارسی (از عربی "عاجز") بيچاره شدن ،درماندن، ناگزيرشدن، عاجز شدن؛ معلول شدن، ناتوان شدن
انگلیسی (لارستانیکا)Arabic عاجز To become helpless, disabled, or crippled.

آجوده کرده

واژهآجوده کرده
تلفظ (لارستانیکا)aajooda kerda
فارسی دوختن، بخیه زدن به سبکی مخصوص مانند بالاپوش یا کروشه، بالاپوش دوختن، مثلا "تخت آجوده کرده" یعنی بخیه زدن بالاپوش بر تخت کفش پنبه‌ای تا سخت‌تر و پایدار‌تر شود. اینگونه کفشها که به نام "جوروه jooroe" معروف بود پشت نداشت (مانند loafer)، و مخصوص فقط خانم‌ها بود، و امروزه دیگر استخدام نمی‌شود
انگلیسی (لارستانیکا)To sew, stitch in a way resembling a quilt, or crochet as "takht ajooda kerda" stitching or quilting over premade sole of a cotton shoes known as takht to make it tough and durable. This type of the shoes, "jooroe" were backless, like a loafer, or slip-on shoes, were made only for women and is no longer in use

آجوده

واژهآجوده
تلفظ (لارستانیکا)aajooda
فارسی نوعی مخصوص از دوختن، نوعی دوزندگی
انگلیسی (لارستانیکا)A specific type of sewing

آجو انده

واژهآجو انده
تلفظ (لارستانیکا)aajoo onda
فارسی جان گرفتن To revive ، به هوش برگشتن، زنده شدن، قوی شدن
انگلیسی (لارستانیکا)To come to life; to regain consciousness, strength

آجم بسه

واژهآجم بسه
تلفظ (لارستانیکا)aajom bessa
فارسی ملامت کردن کسی ومقصر دانستن وی، نفی مسؤولیت گناه یا خطا یا اشتباه و انداختن تقصیر بر گردن کسی دیگر
انگلیسی (لارستانیکا)To not accept responsibility of wrongdoing and shift blame on someone else, To put blame on

آجفت کرده

واژهآجفت کرده
تلفظ (لارستانیکا)aajoft kerda
فارسی جفت کردن، جفت شدن
انگلیسی (لارستانیکا)To pair, to set into pair

آجفت شسه

واژهآجفت شسه
تلفظ (لارستانیکا)aajoft shassa
فارسی جفت چیزی یا کسی نشستن، پهلوی کسی یا چیزی نشستن
انگلیسی (لارستانیکا)To sit next to, to sit beside

آجسه

واژهآجسه
تلفظ (لارستانیکا)aajossa
فارسی جستن، دنبال چیزی گشتن، جستجو کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To find, to discover, to search, to seek

آجر بسه

واژهآجر بسه
تلفظ (لارستانیکا)aajar bessa
فارسی جر و بحث کردن، به جر و بحث کشیدن
انگلیسی (لارستانیکا)To make into a dispute, or quarrel, to fight over a subject

آجر افتده

واژهآجر افتده
تلفظ (لارستانیکا)aajar oftada
فارسی به جر و بحث افتادن، موضوعی اساس اختلاف شدن و به دعوی افتادن
انگلیسی (لارستانیکا)To become a ground of dispute, quarrel; To end into fight

آجا چده

واژهآجا چده
تلفظ (لارستانیکا)aajaa cheda
فارسی داخل رفتن، درون رفتن؛ برگشتن به اتاق نشیمن. در لارستان در شبهای گرم تابستانی، مردم بر بام خانه خانه می خوابند، و با رسیدن پاییز به اتاق های خانه بر می گردند. پس این انتقال را می شود گفت "آجا چسم aajaa chessem" یعنی "به داخل برگشتیم" تا این جابجایی را وصف کرد؛ افتادن چیزی در جای مخصوص خود، در جوف‌ چيزي‌ قرار گرفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To go inside; To go back into the rooms. In hot summer nights in Larestan people sleep on the flat roof top of the house and in the fall move back into the rooms, so one may say "aajaa chessem" we have moved back into the room to indicate such a relocation; To fall into its place, to become inserted

آجا بسه

واژهآجا بسه
تلفظ (لارستانیکا)aajaa bessa
فارسی چیزی را سر جای طبیعیش گذاشتن، مانند انتهای اطراف استخوان شکسته یا مفصل از جا در رفته
انگلیسی (لارستانیکا)To put back into its usual place, To re-place as the ends of fractured bones, or to reduce a joint dislocation

آجا انده

واژهآجا انده
تلفظ (لارستانیکا)aajaa onda
فارسی داخل آمدن؛ برگشتن به وضع پیشین مانند برگشتن به آرامش پس از خشم وتنش
انگلیسی (لارستانیکا)To come inside, to come in; To regain a former state or condition, as to regain calmness from anger, rage or anxiety.

آجا ا ارده

واژهآجا ا ارده
تلفظ (لارستانیکا)aajaa a'orda
فارسی تشخيص هويت دادن، شناختن، جا آوردن کسی یا چیزی را در حافظه
انگلیسی (لارستانیکا)To recognize someone, to identify someone or something previously seen, or known; to aknowledge a missed obligation, or legal situation and amend or recompense

آجا

واژهآجا
تلفظ (لارستانیکا)aajaa
فارسی داخل، درون
انگلیسی (لارستانیکا)Indoor, inside

آتی آبده

واژهآتی آبده
تلفظ (لارستانیکا)aatee aaboda
فارسی برخوردن به کسی، مثلا به کسی برخوردن و وی را در راه ملاقات کردن، "سعید مو تی آبو": من به سعید برخوردم، در راه به سعید برخوردم
انگلیسی (لارستانیکا)To come across someone, to meet someone on the way, as "Saeed mo tee aaboo" I came across Saeed, I met Saeed on my way.

آتی یک و دو کرده

واژهآتی یک و دو کرده
تلفظ (لارستانیکا)aatay yako do kerda
فارسی در هم آمیختن
انگلیسی (لارستانیکا)To mingle, to become mixed, to become blended; to unite, to join. "aatay yak cheda" is used for two things compared to "aatay ham cheda" which is used for several things

آتی یک چده

واژهآتی یک چده
تلفظ (لارستانیکا)aatay yak cheda
فارسی با هم مخلوط شدن دو چیز، آمیخته شدن دو چیز با هم؛ پیوستن دو چیز با هم، متحد شدن دو چیز با هم
انگلیسی (لارستانیکا)To mingle, to become mixed, to become blended; to unite, to join. "aatay yak cheda" is used for two things compared to "aatay ham cheda" which is used for several things

آتی هم چده

واژهآتی هم چده
تلفظ (لارستانیکا)aatay ham cheda
فارسی با هم مخلوط شدن، آمیخته شدن چند چیز با هم؛ پیوستن چند چیز با هم، متحد شدن چند چیز با هم
انگلیسی (لارستانیکا)To mingle, to become mixed, to become blended; to unite, to join. "aatay yak cheda" is used for two things compared to "aatay ham cheda" which is used for several things

آتی گله چده

واژهآتی گله چده
تلفظ (لارستانیکا)aatay gala cheda
فارسی دور گله شدن: همرنگ جماعت شدن، پیوستن به انبوه مردم؛ شفا یافتن از بیماری شدید و ادامه زندگی طبیعی
انگلیسی (لارستانیکا)To join the crowd (slang); to recover from a severe illness and resume a normal life

آتی ته ده

واژهآتی ته ده
تلفظ (لارستانیکا)aatay tau da
فارسی نوبت تو خواهد رسید! عبارتی است به کسی گفته می شود که در حال بدبختی کسی دیگر شادی میکند
انگلیسی (لارستانیکا)It shall come to you! An utterance of an unfortunate in response to someone gloating at his difficulties

آتی مه امه

واژهآتی مه امه
تلفظ (لارستانیکا)aatay mau oma
فارسی نوبت من رسید، نوبت به من رسید
انگلیسی (لارستانیکا)It came to my turn, It is my turn

آتی کسی انده

واژهآتی کسی انده
تلفظ (لارستانیکا)aatay kasee onda
فارسی فرارسیدن نوبت کسی
انگلیسی (لارستانیکا)To come to one's turn

آتی

واژهآتی
تلفظ (لارستانیکا)aatay
فارسی نوبت، مثلا در بازی
انگلیسی (لارستانیکا)Turn, time; a time or opportunity for action which comes in due to rotation or order to each in a play or at a a game

آته کرده

واژهآته کرده
تلفظ (لارستانیکا)aatah kerda
فارسی تا کردن، تا زدن، پيچيدن
انگلیسی (لارستانیکا)To fold; to fold up as sheet blanket, or the like

آته چده

واژهآته چده
تلفظ (لارستانیکا)aatah cheda
فارسی نشست کردن، پایین رفتن، ته رفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To recede, to go down

آته بسه

واژهآته بسه
تلفظ (لارستانیکا)aatah bessa
فارسی ته رفتن، ته نشستن، نشست کردن، مانند سطح آب در استخر یا تالاب یا برکه؛ عقب کشيده شدن و پایین رفتن مانند عمق چاله یا گودال
انگلیسی (لارستانیکا)To go or move away downward as the level of water in pool or pond; to recede downward as the depth of a pit, ditch or excavated low laying ground

آتم انده

واژهآتم انده
تلفظ (لارستانیکا)aatom onda
فارسی خوشمزه شدن، مطبوع شدن
انگلیسی (لارستانیکا)To become tasty, to become savory

آتش نده

واژهآتش نده
تلفظ (لارستانیکا)aatash nada
فارسی پختن، آتش افروختن برای پختن؛ پیشنهادی را دوباره طرح کردن؛ طرح موضوعی را و از دوباره آن را شروع کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To cook, to put on charcoal fire to slowly cook; to revive a project; to bring back a subject and restart all over

آتر کسی چده

واژهآتر کسی چده
تلفظ (لارستانیکا)aatore kasee cheda
فارسی دنبال کسی گشتن؛ کسی را واکشیدن
انگلیسی (لارستانیکا)To go and look for someone, to search for someone, to fetch someone

آپی یک شسه

واژهآپی یک شسه
تلفظ (لارستانیکا)aapie yak shassa
فارسی آشتی کردن و به همدیگر برگشتن ، صلح پس از قهر و خصومت وبه همدیگر برگشتن مانند شوهر و همسر
انگلیسی (لارستانیکا)To reconcile return back to each other as married couple do after a period separation; To resolve the differences and get together

آپیسده

واژهآپیسده
تلفظ (لارستانیکا)aapeeseda
فارسی پژمردن، پژمردگی، پژمرده شدن
انگلیسی (لارستانیکا)To become droopy, to wither, as flowers lose their freshness and wither; To shrink, wrinkle, as fruits get dry and wrinkled

آپیچنده

واژهآپیچنده
تلفظ (لارستانیکا)aapeechenada
فارسی پیچیدن
انگلیسی (لارستانیکا)To roll, coil or spinlde; to wrap as to wrap a rug into a roll, to fold as to fold blankets or mattresses

آپیچده

واژهآپیچده
تلفظ (لارستانیکا)aapeecheda
فارسی پیچیدن
انگلیسی (لارستانیکا)To roll, coil or spinlde; to wrap as to wrap a rug into a roll, to fold as to fold blankets or mattresses

آپی تلتل

واژهآپی تلتل
تلفظ (لارستانیکا)aapee talatal
فارسی آپی تلتل در فرهنگ لارستانی یک نوع بازی است که پدر با فرزندانش یا بچه های خانواده بازی میکند. پدر و بچه ها بر زمین در صفی دایره گرد هم می نشینند و پا هایشان را دراز می کنند. در آغاز بازی یکی (پدر مثلا) بازی را شروع می کند و بر پای هر یکی از بچه ها پس از هر کلمه از شعر آهسته می زند تا به آخرین بچه برسد در حالی که میخواند: "آپی تلتل پنجه مزارونه شکر.. یک خرکی یک بدمی پسک تلا". آخرین کسی که پایش می زنند، زانوی آن پا را خم می کند (آن پا را پس می کشد). بازی اینجور ادامه می یابد تا اینکه هر یک از بازیکنان دور خود در خواندن و پا زدن را انجام دهد. سپس همه بازیکنان بر پنجه پا در حال دولا شدن راه می روند تا اینکه خسته شوند. کسی که تا پایان بماند و تحمل کند، برنده بازی است
انگلیسی (لارستانیکا)A play or game father plays with his children or the relatives kids. They sit in a row next to each other with their legs being streched. One begins to tap below the knees of each legs one by one at the end of each word of the following "aapeetaltal penja mazaaroone shkar.. Yak kharakee yak badomee peska telaa". Whoever get tapped the last flexes his knee; the play continues until every one has had his turn. Then all the players tiptoe in squatting position until get tired and have to rest. The one who outlasts the others is the winner.

آپش انده

واژهآپش انده
تلفظ (لارستانیکا)aapesh onda
فارسی دوباره مقدم شدن، دوباره عزیز شدن پیش کسی
انگلیسی (لارستانیکا)primacy again, To come forward: to become once again dear, darling, or precious

آپش افتده

واژهآپش افتده
تلفظ (لارستانیکا)aapesh oftada
فارسی جلو افتادن، پيش افتادن، پیش رفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To get ahead, advance

آپس نده

واژهآپس نده
تلفظ (لارستانیکا)aapas nada
فارسی پس نهادن، ذخيره کردن؛ عقب گذاشتن، پشت گذاشتن
انگلیسی (لارستانیکا)Reserve, to save; to put in the back

آپس گرته

واژهآپس گرته
تلفظ (لارستانیکا)aapas gereeta
فارسی دوباره بدست اوردن، بازگرفتن، چیزی از کسی پس گرفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To Take back, to take something back into possession

آپس زته

واژهآپس زته
تلفظ (لارستانیکا)aapas zata
فارسی پس زدن، رد کردن، سرباز زدن، عقب کشيدن، عقب نشينى کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To draw back, to flow back

آپس دده

واژهآپس دده
تلفظ (لارستانیکا)aapas dada
فارسی پس دادن، مسترد کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To give back; to return things back

آپس چده

واژهآپس چده
تلفظ (لارستانیکا)aapas cheda
فارسی برگشتن Revert ‌، رجوع‌ كردن‌، اعاده‌ دادن‌، برگشت‌، عقب رفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To go back; to go backward; to return or revert to an earlier or less advanced position

آپس انده

واژهآپس انده
تلفظ (لارستانیکا)aapas onda
فارسی برگشتاندن، برگشتاندن چیزی به جای پیشین؛ برگشتن
انگلیسی (لارستانیکا)To return to a former place; to come back

آپس ا ارده

واژهآپس ا ارده
تلفظ (لارستانیکا)aapas a'orda
فارسی پس دادن، پس دادن چیزی به صاحبش
انگلیسی (لارستانیکا)To bring back, to return things back to former owner

آپروده

واژهآپروده
تلفظ (لارستانیکا)aaparveda
فارسی صاف کردن، صاف کردن مایعات، غربال کردن مایعات
انگلیسی (لارستانیکا)To sieve liquids; To pour liquids containing solid matters through a sieve to filter or the like

آپرسده

واژهآپرسده
تلفظ (لارستانیکا)aaporseda
فارسی پرسش، پرسیدن، سؤال کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To ask; to request, to inquire

آپرخنده

واژهآپرخنده
تلفظ (لارستانیکا)aaparkhenada
فارسی دور راندن؛ دور راندن زنبور و پشه و پرندگان
انگلیسی (لارستانیکا)To get rid of; To drive away bees, wasps, birds

آپخه

واژهآپخه
تلفظ (لارستانیکا)aapaukha
فارسی پخته؛ پختن
انگلیسی (لارستانیکا)cooked; to cook

آپخنده

واژهآپخنده
تلفظ (لارستانیکا)aapaukhenada
فارسی پختن دوباره، دوباره پختن، پختن
انگلیسی (لارستانیکا)To recook, to cook

آپا وابده

واژهآپا وابده
تلفظ (لارستانیکا)aapaa waaboda
فارسی برخاستن، قیام، پا شدن؛ انتصاب
انگلیسی (لارستانیکا)To get up; to stand on feet; to get up from setting position as to respect the elders; to become erected as penis

آپا کرده

واژهآپا کرده
تلفظ (لارستانیکا)aapaa kerda
فارسی پا کردن، مانند کفش و جوراب و شلوار
انگلیسی (لارستانیکا)To wear or put on, as shoes, socks and pants

آبی

واژهآبی
تلفظ (لارستانیکا)aabee
فارسی رنگ آبی، کبود
انگلیسی (لارستانیکا)Blue, a blue color

آبهنه کرده

واژهآبهنه کرده
تلفظ (لارستانیکا)aabehna kerda
فارسی دوباره در گهواره گذاشتن نوزاد
انگلیسی (لارستانیکا)To put an infant back into the cradle

آبنه

واژهآبنه
تلفظ (لارستانیکا)aabna
فارسی زمینه قنات
انگلیسی (لارستانیکا)Base of aqueduct

آبنگ انده

واژهآبنگ انده
تلفظ (لارستانیکا)aabong onda
فارسی از دوباره توانایی بانگ زدن خروس
انگلیسی (لارستانیکا)To regain the ability to cock crow

Monday, August 29, 2011

یک و دو آبنده

واژهیک و دو آبنده
تلفظ (لارستانیکا)yako doo aabenada
فارسی جبران نیکی و مرحمت
انگلیسی (لارستانیکا)To reciprocate with each other in kindness and favor

آبنده

واژهآبنده
تلفظ (لارستانیکا)aabenada
فارسی یاد کردن نیکی و مرحمت کسی را
انگلیسی (لارستانیکا)To be in someone's mind for favor, to remember someone's favor

آب نبات

واژهآب نبات
تلفظ (لارستانیکا)aabnabaat
فارسی آب نبات
انگلیسی (لارستانیکا)Hard candy, barleysugar

آبشده

واژهآبشده
تلفظ (لارستانیکا)aabasheda
فارسی بخشیدن، بخشش؛ تقسیم کالا برای خیرات دادن؛ تقسیم هدیه
انگلیسی (لارستانیکا)To divide goods into small portions and give or offer to people in charity; to divide gifts to distribute

آبریز

واژهآبریز
تلفظ (لارستانیکا)aabreez
فارسی دستشویی، مستراح، آبدست‌ خانه، مبال، كنارآب، ادب‌ خانه؛ آبریزگاه؛ در کشاورزی مصطلحی است برای منطقه ای زيرزمينی که آب در آن می ریزد
انگلیسی (لارستانیکا)Water closet, lavatory, privy; in agricultural or farm business denotes an area of subterranean system where the water falls

آبر کرده

واژهآبر کرده
تلفظ (لارستانیکا)aabar kerda
فارسی پوشیدن، بر کردن، پوشاکی را پوشیدن اما برای کفش و شلوار و جوراب به کار نمیرود و به جای آن "آپا کرده" به کار می رود
انگلیسی (لارستانیکا)To wear, as to wear shirt, dress jacket, etc., but not shoes, pants, or socks, for tem the phrase "aapaa kerda" is used

آبرا نده

واژهآبرا نده
تلفظ (لارستانیکا)aabaraa nada
فارسی بالا گذاشتن، چیزی را بالا گذاشتن
انگلیسی (لارستانیکا)To put up, To put or place it up

آبرا چده

واژهآبرا چده
تلفظ (لارستانیکا)aabaraa cheda
فارسی بالا رفتن، صعود کردن، ترقى کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To climb, To go up; to achieve a higher degree in position or rank

آبرا جخته

واژهآبرا جخته
تلفظ (لارستانیکا)aabaraa jakhta
فارسی پریدن، تنگیدن، جهش، در تداول عامیانه برای فتق استخدام می‌شود
انگلیسی (لارستانیکا)To jump; used as a slang for hernia

آبرا اُنده

واژهآبرا اُنده
تلفظ (لارستانیکا)aabaraa onda
فارسی بالا آمدن؛ بالا آمدن مانند خمیر که پف می شود
انگلیسی (لارستانیکا)To come up; to rise as dough

آبرا اَ اُرده

واژهآبرا اَ اُرده
تلفظ (لارستانیکا)aabaraa a'orda
فارسی بالا آورده؛ تاول زده، التهاب گرفته
انگلیسی (لارستانیکا)To bring up; to swell, inflame

آبرا

واژهآبرا
تلفظ (لارستانیکا)aabaraa
فارسی بالا، به سوی بالا
انگلیسی (لارستانیکا)Up, upward

آبده

واژهآبده
تلفظ (لارستانیکا)aaboda
فارسی شدن: شد و می شود
انگلیسی (لارستانیکا)To become, as "garm aaboda" to become warm or get exited

آبدو نده

واژهآبدو نده
تلفظ (لارستانیکا)aabodoo nada
فارسی فرو بردن وپنهان کردن، فرو بردن چیزی در عمقی تا آن را پنهان کرد
انگلیسی (لارستانیکا)To put deep into,, in order to hide

آبدو چده

واژهآبدو چده
تلفظ (لارستانیکا)aabodoo cheda
فارسی فرو رفتن، غرق شدن، رسوخ
انگلیسی (لارستانیکا)To sink; To go deep

آبخوردش انده بده

واژهآبخوردش انده بده
تلفظ (لارستانیکا)aabkhordosh endau bode
فارسی "تقدیرش این بود" تعبیری برای دلجویی کسی را که عزادار ناگهان از دست دادن عزیزی است
انگلیسی (لارستانیکا)His/Her fate was so: an expression of sympathy to someone who is in grief by a sudden loss of loved one

آبخورد

واژهآبخورد
تلفظ (لارستانیکا)aabkhord
فارسی سرنوشت، تقدير، قضاوقدر، نصيب وقسمت
انگلیسی (لارستانیکا)Fate; lot; destiny

آبخست

واژهآبخست
تلفظ (لارستانیکا)aabkhast
فارسی آبخست؛ جزیره؛ تکه ای بزرگ از باتلاق خشکیده در میان جویبار.
انگلیسی (لارستانیکا)A large area of dry ground swamps by rivulets

آبچ بده

واژهآبچ بده
تلفظ (لارستانیکا)aabach boda
فارسی دوباره بچه شدن، بچگی دوباره، مانند بچه رفتار کردن
انگلیسی (لارستانیکا)Regression to childhood; to get into second childghood: to behave as a child; this phenomenon sometimes occurs during a severe illness when the sick desire more attention.

آبال شسّه

واژهآبال شسّه
تلفظ (لارستانیکا)aabaal shassa
فارسی راست شدن مانند قیام برای نبرد یا انتصاب آلت مرد
انگلیسی (لارستانیکا)To get into a posture of fight; to sit upright; to get distended into rigid state as an erected penis.

آبال

واژهآبال
تلفظ (لارستانیکا)aabaal
فارسی شعار نجابت خانوادگی Coat of arms
انگلیسی (لارستانیکا)heraldry

آبال

واژهآبال
تلفظ (لارستانیکا)aabaal
فارسی انتصاب، نعوظ
انگلیسی (لارستانیکا)Erection

آبادی

واژهآبادی
تلفظ (لارستانیکا)aabaadee
فارسی آبادی
انگلیسی (لارستانیکا)Village, a small community

آباد آکرده

واژهآباد آکرده
تلفظ (لارستانیکا)aabaad aakerda
فارسی آباد کردن
انگلیسی (لارستانیکا)to cultivate, to improve

آباد آبده

واژهآباد آبده
تلفظ (لارستانیکا)aabaad aaboda
فارسی آباد شدن
انگلیسی (لارستانیکا)to become populous

آباد

واژهآباد
تلفظ (لارستانیکا)aabaad
فارسی آباد
انگلیسی (لارستانیکا)habitable, cultivated, peopled, an affix to a proper name to denote a village or a small town, as Akbar Aabaad, a village east to Khonj

آباخته

واژهآباخته
تلفظ (لارستانیکا)aabaakhta
فارسی باختن دوباره، باختن مجدد
انگلیسی (لارستانیکا)To lose again, to lose as in gambling

آ اسّه ای گته

واژهآ اسّه ای گته
تلفظ (لارستانیکا)aa essa ee gota
فارسی به آهستگی حرف زدن، بيخ گوشى، نجواکردن، پچ پچ کردن
انگلیسی (لارستانیکا)to whisper, to speak softly

آ اسّه ای

واژهآ اسّه ای
تلفظ (لارستانیکا)aa essa ee
فارسی آهستگی
انگلیسی (لارستانیکا)Slowness, gradually, gently

آ اسّه

واژهآ اسّه
تلفظ (لارستانیکا)aa essa
فارسی آهسته، تدریجی، یواش
انگلیسی (لارستانیکا)Slow, gradual; soft, slowly, softly, gently

Saturday, August 20, 2011

درود

یه نام خداوند بخشندۀ مهربان
ودرود حق تعالی بر حضرت محمد و خاندان مطهرش 
 درود خداوند بر شما دوستان گرامی میهن‌دوست

 این وبلاگ را به نیت مستند سازی زبان لارستانی به کمک اثر گرانبهای دکتر سعید محمودیان "دایره المعارف لارستانیکا Encyclopedia Larsestanica" ساخته‌ام.



به امید خدا کار این وبلاگ به چند مرحله تقسیم می‌کنم:
1- ترجمه دایره المعارف از انگلیسی به فارسی
2-  ضبط هر واژه به گویش‌های مختلف لارستانی
3- برگردان دایره المعارف از لاری-فارسی به فارسی-لاری

روشن است که این یک طرحی بزرگ است و البته به کمک عزیزان نیازمندیم. از همه شما التماس دعا دارم تا در انجام این پروژه موفق باشم، و این گنجینه باستانی نیاکان را برای نسل‌های آینده نگهداری کنیم.