Larestanica Back Cover

Larestanica Back Cover
Larestanica Back Cover

Tuesday, November 8, 2011

آرسنده

واژهآرسنده
تلفظ (لارستانیکا)aarasenada
فارسی رسیدن به، فرا رسیدن به، نزدیک رسیدن به. مانند رسیدن یا نزدیک شدن به کسی یا چیزی که در حال حرکت است
انگلیسی (لارستانیکا)To catch up, reach, or get close to, as catch up with someone or something moving

آرسده

واژهآرسده
تلفظ (لارستانیکا)aaraseda
فارسی رسیدن به، فرا رسیدن به، نزدیک رسیدن به. مانند رسیدن یا نزدیک شدن به کسی یا چیزی که در حال حرکت است
انگلیسی (لارستانیکا)To catch up, reach, or get close to, as catch up with someone or something moving

آرد کنر

میوه کنار
Ziziphus
واژهآرد کنر
تلفظ (لارستانیکا)aarde konar
فارسی آرد ساخته شده از آسیاب کردن دانه‌های کنار (سدر) است که در دوره فقر و قحط از آن به عنوان غذا استفاده می‌شد. آرد کنار معمولا به عنوان داروی گیاهی برای درمان پر‌ادراری یا زخم لب و دهان به کار می‌رود
انگلیسی (لارستانیکا)Flour made by grinding Lotus's seeds used as a meal during poverty, or usually as a herbal medicine for diuresis, and / or oral and lips ulcers and cankers

آرد

واژهآرد
تلفظ (لارستانیکا)aard
فارسی آرد
انگلیسی (لارستانیکا)Flour, a fine soft powder

آدی اُنده

واژهآدی اُنده
تلفظ (لارستانیکا)aadee onda
فارسی پیدا شدن، یافته شدن، دوباره پیدا شدن، دوباره یافته شدن، مانند چیزی که گم شده باشد و دوباره آن را پیدا کرد.
انگلیسی (لارستانیکا)To be found, as something that was lost , to reappear

آدی اَ اُردَه

واژهآدی اَ اُردَه
تلفظ (لارستانیکا)aadee a'orda
فارسی جستن، دنبال چیزی گشتن
انگلیسی (لارستانیکا)To find

آدوته

واژهآدوته
تلفظ (لارستانیکا)aadoota
فارسی 1. وصله دوختن، وصله دوزی کردن، مانند تعمیر پارگی پارچه با وصله دوزی
2. دوختن، دوزندگی کردن، خیاطی کردن، بخیه زدن
انگلیسی (لارستانیکا)1. To patch, mend, as to mend a tear in the cloth
2. to sew, stitch

آدم کته

واژهآدم کته
تلفظ (لارستانیکا)aadom kata
فارسی عقب افتادن؛ از برنامه دیر افتادن
انگلیسی (لارستانیکا)To fall behind; To be late in schedule

آدم افتده

واژهآدم افتده
تلفظ (لارستانیکا)aadom oftada
فارسی عقب افتادن؛ از برنامه دیر افتادن
انگلیسی (لارستانیکا)To fall behind; To be late in schedule

آدمیزاد

واژهآدمیزاد
تلفظ (لارستانیکا)aadaumeezaad
فارسی آدمیزاد، در داستان‌ها و افسانه‌ها تا یاد آدمیزاد می‌آید معمولا همراه یاد پریزاد‌ها اهریمن‌‌ها یا دیو‌ها می‌آید
انگلیسی (لارستانیکا)Man, man's offspring, it is often mentioned in the fiction side by side with fairies, devils, and / or demons

آدم کنس

واژهآدم کنس
تلفظ (لارستانیکا)aadaume keness
فارسی آدم خسیس، بخیل
انگلیسی (لارستانیکا)Stingy, not generous, niggard

آدم بره

واژهآدم بره
تلفظ (لارستانیکا)aadaum bore
فارسی آدم ربا؛ آفریده‌ای از بافت خیال که شایعه می‌گوید وی نوزادان یا بچه‌ها را می‌دزدد تا جگر‌هایشان را برای زن "خان" ببرد تا از بیماری شفا یابد
انگلیسی (لارستانیکا)Kidnaper; a fictitious being created and rumored that he abduct infants or small children to take their livers to Khan's wife to cure her ilness

آدم

واژهآدم
تلفظ (لارستانیکا)aadaum
فارسی آدم، آدمیزاد، بشر؛ انسان
انگلیسی (لارستانیکا)Man, mankind; human

آدکو شسه

واژهآدکو شسه
تلفظ (لارستانیکا)aadokoo shassa
فارسی 1. دوباره مغازه (دکان) یا تجارت و کاسبی را آغاز کردن پس از مدت زمانی از بازنشست
2. دوباره مغازه (دکان) را باز کردن
انگلیسی (لارستانیکا)1. To restart, reestablish a business after a period of retirement
2. To reopen a shop

آدزده

واژهآدزده
تلفظ (لارستانیکا)aadozeda
فارسی پنهان کردن، قایم کردن، نهفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To hide, to conceal

آدر کرده

واژهآدر کرده
تلفظ (لارستانیکا)aadar kerda
فارسی 1. بیرون راندن، بیرون کردن
2. شوهر یا همسر را از خانه بیرون راندن
3. بیرون راندن پرنده جوجه‌هایش را از لانه
انگلیسی (لارستانیکا)1. To cause to leave
2. To make wife or husband to get out of the house
3. For a bird to let the chicks leave the nest

آدر چده

واژهآدر چده
تلفظ (لارستانیکا)aadar cheda
فارسی 1. بیرون رفتن: مانند رها کردن زن خانه را و مفارقت شوهر / نیت گرفتن طلاق از شوهر
2. بیرون رفتن
انگلیسی (لارستانیکا)1. To get out, as to get out of husband's house to start a period of separation and / or divorce
2. To go out

آدر انده

واژهآدر انده
تلفظ (لارستانیکا)aadar onda
فارسی 1. روییدن، بیرون آمدن نهال از دانه
2. بیرون آمدن
3. مفارقت: بیرون رفتن و رها کردن زن خانه را به نیت گرفتن طلاق از شوهر
انگلیسی (لارستانیکا)1. To begin to grow, to shoot forth as a plant from a seed
2. To come out
3. To leave as to leave husband's house to get divorce

آدده

واژهآدده
تلفظ (لارستانیکا)aadeda
فارسی 1. پول دادن جهت ترغیب کردن
2. ترجیح دادن، برتری دادن، برتر شمردن، برگزیدن
3. وادیدن، دوباره دیدن، باز نگریستن
4. بازدیدن، بازدید کردن، زیارت مجدد
انگلیسی (لارستانیکا)1. To pay to persuade
2. To favor
3. To see again
4. To visit again

آدده

واژهآدده
تلفظ (لارستانیکا)aadada
فارسی پس دادن
انگلیسی (لارستانیکا)To give back

آدت

واژهآدت
تلفظ (لارستانیکا)aadat
فارسی عادت، خو؛ رسم، سنت، عرف
انگلیسی (لارستانیکا)Arabic عادت Habit, mental make up, a usual manner or behavior; custom, conduct

آخه ای

واژهآخه ای
تلفظ (لارستانیکا)aakhe ee
فارسی آخه ای! دریغ! افسوس! صدا برای تعبیر از همدردی یا ترحم یا متاثر شدن از خسارت
انگلیسی (لارستانیکا)What a pity; an inarticulate sound utterd to express a loss

آخ و واخ

واژهآخ و واخ
تلفظ (لارستانیکا)aakho waakh
فارسی آخ و واخ، ناله برای تعبیر از درد یا رنج بدنی یا روحی
انگلیسی (لارستانیکا)An inarticulate sound uttered to express physical or mental suffering or pain

آخونه چده

واژهآخونه چده
تلفظ (لارستانیکا)aakhoona chdea
فارسی به خانه رفتن، به سوی خانه رفتن؛ خانه رفتن
انگلیسی (لارستانیکا)To go back to the house, to go toward the house; to go home

آخونه انده

واژهآخونه انده
تلفظ (لارستانیکا)aakhoona onda
فارسی به خانه برگشتن
انگلیسی (لارستانیکا)To come back or return back to one's home

آخونه

واژهآخونه
تلفظ (لارستانیکا)aakhoona
فارسی به سوی خانه
انگلیسی (لارستانیکا)Toward the house, to the house

آخو زته

واژهآخو زته
تلفظ (لارستانیکا)aakho zata
فارسی چیزی را بدون اجازه برداشتن یا استخدام کردن و ادعای ملکیت آن
انگلیسی (لارستانیکا)To take or use without the right someone's property and claims that it was his own

آخو انده

واژهآخو انده
تلفظ (لارستانیکا)aakho onda
فارسی به حالت اول در آمدن، به حالت پیشین در آمدن، مثلا به هوش آمدن پس از بیهوشی یا بهبود یافتن از بیماری
انگلیسی (لارستانیکا)To return to former state of one's condition as to return to consciousness, or regain health after sickness

آخلده

واژهآخلده
تلفظ (لارستانیکا)aakhaleda
فارسی بازخریدن
انگلیسی (لارستانیکا)To buy back, to repurchase

آخرنده

واژهآخرنده
تلفظ (لارستانیکا)aakharenada
فارسی 1. خاریدن، خاراندن.
2. پخش کردن، مانند تکاندن و پخش کردن برای برطرف کردن خاکستر از آتش زغال.
انگلیسی (لارستانیکا)1. To scratch, as to relieve itching by scratching or scraping lightly with fingernails.
2. To spread, as to spread and shake in order to remove the outer later of ashes covering the charcoal fire.

آخرک کرده

واژهآخرک کرده
تلفظ (لارستانیکا)aakherak kerda
فارسی در را بستن یا بسته نگه داشتن با "خرک kherak" که مانند لنگر در است ولی میله چوبی بزرگ و لغزنده است
انگلیسی (لارستانیکا)To keep door shut, closed by a large sliding wooden bar known as "kherak".

آخرده

واژهآخرده
تلفظ (لارستانیکا)aakharda
فارسی نوشیدن، آشامیدن
انگلیسی (لارستانیکا)To drink

آخراشنده

واژهآخراشنده
تلفظ (لارستانیکا)aakharaashenada
فارسی پاک کردن، خراشیدن، مانند خراشیدن پوست زخم
انگلیسی (لارستانیکا)To rub off, to scrape off; as to scrape off the scab of a wound

آخراشده

واژهآخراشده
تلفظ (لارستانیکا)aakharaasheda
فارسی خراشیدگى
انگلیسی (لارستانیکا)Abrasion, to become scraped

آخراخنده

واژهآخراخنده
تلفظ (لارستانیکا)aakharaukhenada
فارسی ضربت زدن، تو رفتگی دادن، فرو رفتگی دادن بر اثر ضربه، خرد کردن
انگلیسی (لارستانیکا)To dent, to make depression as by a blow

آخراخده

واژهآخراخده
تلفظ (لارستانیکا)aakharaukheda
فارسی ضربت گرفتن، تو رفتگی گرفتن، فرو رفتگی گرفتن بر اثر ضربه، خرد شدن
انگلیسی (لارستانیکا)To get a dent, to be smashed

آخری ماه

واژهآخری ماه
تلفظ (لارستانیکا)aakherei maah
فارسی آخرین روزهای ماه، آخرهای ماه
انگلیسی (لارستانیکا)Last few days of the month

آخری شو

واژهآخری شو
تلفظ (لارستانیکا)aakherei shoe
فارسی آخر‌های شب، آخرین ساعت‌های شب
انگلیسی (لارستانیکا)Last few hours of the night; 2-3 hours before midnight

آخری سال

واژهآخری سال
تلفظ (لارستانیکا)aakherei saal
فارسی آخر‌های سال، آخرین ماه‌های سال، آخرین روزهای سال
انگلیسی (لارستانیکا)Last few months of the year

آخر کر

واژهآخر کر
تلفظ (لارستانیکا)aakher'e kar
فارسی آخر کار، سرانجام
انگلیسی (لارستانیکا)At last; Finally; At the end

آخر از زمو

واژهآخر از زمو
تلفظ (لارستانیکا)aakher oz zaumoo
فارسی آخر الزمان
انگلیسی (لارستانیکا)The end of the world,; The last days

آخر

واژهآخر
تلفظ (لارستانیکا)aakher
فارسی آخر، بازپسين، پسين، پایان، انتها، خاتمه
انگلیسی (لارستانیکا)The last, the end